سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از کیم وو چونگ

ارسال‌کننده : سعید و ...ش در : 88/7/29 8:23 عصر

کیم وو چونگ مردی که از خیلی از ماها مسلمان تر وشیعه تر

اما یک مسیحی مومن

 

کیم وو چونگ رئیس کمپانی دوو است که متاسفانه ما از ایران فراریش دادیم

 

 مردی رو که تو بد ترینو پر خطر ترین کناطق دنیا سالانه پروژه های مختلفی

 

 را به انجام میرساند اما قوانین دست وپا گیر و بروکراسیه پوسیده کشور ما

 

او و کارخانه قطعه سازی اش را از کرمان به کشور تقریبا

 

همسایه ی ما (قزاقستان) فراری داد.

امروز براتون یک سری از جملات فوق العاده اش رو نوشتم

 

اسم کتابش هست

 

 سنگفرش هر خیابان از طلاست

 

من توصیه می کنم حتما این کتاب رو بخونید. روی من که خیلی تاثیر گذاشته

 

 (البته به نظر من نباید کتابای خوب رو خوند بلکه باید اونا رو خورد

 

/ چندینو چند بار بخونید تا تمام ابعادشو درک کنید)

 

ــ رویاها نیروی لازم برای تغییر جهان هستند

 

ــ ثروت هر کس به اندازه ی رویاهایی ست که دارد

 

ــ تاریخ متعلق به کسانی است که رویاهای بزرگ دارند

 

ــ وقتی دیگران شمارش غیر ممکن ها را آغاز می کنند،

 

من شمارش امکانات را شروع می کنم.

 

ــ زندگی از تصمیم گیری ها تشکیل شده

 

ــ اگر تعادل و توسعه ی اجتماعی سریع را انتظار داریم،

 

کارگران نباید جای خود را با قشر دیگری عوض کنند.

 

ــ مهم نیست که چکار می کنم ،‏ ولی دوست دارم

 

 آن را درست و کامل انجام دهم.این برای

 

موفقیت بسیار ضروری است.

 

ــ راهی مطمئن برای سود بردن ؛ به دیگران کمک کنید

 

ــ فرصت ها زاییده ناملایمات هستند.

 

ــ اگر در مسابقه اول نشوید، بازنده نخواهید شد؛

 

 مدال طلا فقط یکی است.

 

ــ من افتخار می کنم که لباس کار به تن می کنم .

 

 ــ هشت گام برای یک زندگی کامل

 

(کلام پایانی با جوانان جهان)

 

1) نیروهای بالقوه ی خود را شکوفا کنید.

 

2)آرزوهای بزرگ داشته باشید

 

3)خلاق فکر کنید

 

4)چالش طلبی

 

5)فداکاری

 

6)از خود گذشته باشید

 

7)با خودتان رو راست باشید

 

8)فروتن باشید

 




کلمات کلیدی : دوو، کیم وو چونگ، جملات آموزنده

طلب بخشش به سبک بچه زرنگ ها

ارسال‌کننده : سعید و ...ش در : 88/7/24 7:43 عصر



 

طلب بخشش به سبک بچه زرنگ ها

کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟

بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده .
 

نامه شماره یک
سلام خدای عزیز

اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.
دوستار تو
بابی

 

بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.

 

نامه شماره دو

سلام خدا
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.

بابی

 

اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پارش کرد.

 

نامه شماره سه

سلام خدا
اسم من بابی هست. درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
بابی

 

بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پارش کرد. تو فکر فرو رفت. رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.

بابی رفت کلیسا. یکمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت ( دزدید ) و از کلیسا فرار کرد.

بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.

 

نامه شماره چهار

سلام خدا
مامانت پیش منه. اگه می خواییش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده
.
بابی

 

 

 

 




کلمات کلیدی :

سهراب یار تنهایی های من

ارسال‌کننده : سعید و ...ش در : 88/7/23 4:7 عصر

  
 سهراب یار تنهایی های من
دوستان گلم اونایی که من ومیشناسند اگه این مدت وبلاگمو می دیدند حتما متعجب می شن که چرا از سهراب سپهری چیزی ننوشتم. اما خودمم دلیلشو نمی دونم امروز می خوام جبران کنم شب جمعه است ی فاتحه واسه همه شعرای این سرزمین بخونید خواهش می کنم.
اما نمی دونستم از کجاش بنویس واسه همین از خودش کمک گرفتم (مثه فال حافظ)
صدای پای آب اومد
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم
(دیده ام گاهی در تب، ماه می آید پایین،
می رسد دست به سقف ملکوت.
دیده ام سهره بهتر می خواند.
گاه زخمی که به پا داشته ام
زیرو بم های زمین را به من آموخته است.
گاه در بستر بیماری من، حجم گل چند برابر شده است.
و فزون تر شده است، قطر نارنج،شعاع فانوس.)
و نترسیم از مرگ
(مرگ پایان کبوتر نیست.
وارونه ی یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در آب و هوای حوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ درذات شب دهکده از صبح سخن می گوید.
مرگ با خوشه ی انگور می آید به دهان.
مرگ در حنجره ی سرخ ـ گلو می خواند.
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.
مرگ گاهی ریحان می چیند.
مرگ گاهی ودکا می نوشد.
گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد.
و همه می دانیم
ریه های لذت ،پر اکسیژن مرگ است. )


در نبندیم به روی سخن زنده ی تقدیر که از پشت چپر های
                                                   صدا م یشنویم.
اگه سهراب دوست دارید بگین بهم تا براتون هر روز سهراب بنویسم .

 




کلمات کلیدی :

اتفاقهای کوچک زندگی

ارسال‌کننده : سعید و ...ش در : 88/7/13 5:54 عصر

اتفاقهای کوچک زندگی


چیزهای کوچک زندگی

بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فروریختن برج های دو قلوی معروف آمریکا شد ، یک شرکت از بازماندگان شرکت های دیگری که از این حادثه جان سالم به در برده بودند خواست تا از فضای در دسترس شرکت آنها استفاده کنند.

در صبح روز ملاقات مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و همه این داستان ها در یک چیز مشترک بودند و آن اتفاقات کوچک بود:

چیزهای کوچک

مدیر شرکت آن روز نتوانست به برج برسد چرا که روز اول کودکستان پسرش بود.و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت

همکار دیگر زنده ماند چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد

یکی از خانم ها دیرش شد چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد!

یکی دیگر نتوانست به اتوبوس برسد.

یکی دیگر غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباس تاخیر کرد.

اتومبیل یکی دیگر روشن نشده بود.

یکی دیگر درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد.

یکی دیگر بچه اش تاخیر کرده بود و نتوانسته بود سروقت حاضر شود.

یکی دیگر تاکسی گیرش نیامده بود.

و یکی که مرا تحت تاثیر قرار داده بود کسی بود که آن روز صبح یک جفت کفش نو خریده بود و با وسایل مختلف سعی کرد به موقع سرکار حاضر شود. اما قبل از اینکه به برج ها برسد روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد.و به همین خاطر زنده ماند!

به همین خاطر هر وقت در ترافیک گیر می افتم ، آسانسوری را از دست می دهم ، مجبور برگردم تا تلفنی را جواب دهم... و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد با خودم فکر می کنم که خدا می خواهد در این لحظه من زنده بمانم.

دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است ، بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند، نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید ، با چراغ قرمز روبرو می شوید ، عصبانی یا افسرده نشوید بدانید که خدا مشغول مواظبت از شماست




کلمات کلیدی : اتفاقهای کوچک زندگی

اعتراف

ارسال‌کننده : سعید و ...ش در : 88/7/9 2:25 عصر

دوستان اگه توی مطالب غلت املایی دیدید یا تایپی

 بگذارید به حساب بی سوادی این کمترین

 

اگر هم تناسبی توی رنگبندی نوشته ها نمی بینید

علتش اینه که من کور رنگی دارم به بعضی رنگ ها

 و گاهی تو تشخیص رنگها دچار مشکل میشم

ضمنا در راستای همون نصیحت خیام

شکل ظاهریمو تغییر دادمو موهامو کوتاه کردم

ریش و سبیل رو هم زدم عکس هامم ماله پارساله




کلمات کلیدی :

اینم جملات اونور آبی ها که نگید همش با ایرانی ها حال می کنه

ارسال‌کننده : سعید و ...ش در : 88/7/9 2:5 عصر

ای مردمان ارفلس،شما می توانید دهل را در پلاس پیچید و سیم های ساز را باز کنید. اما کیست که بتواند چکاوک را از خواندن باز دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پیامبرـ جبران خلیل جبران ـ نجف دریابندر

(قابل توجه وزارت ارشاد)

به یک نفر می توان " همیشه " دروغ گفت، به همه می توان "یک بار" دروغ گفت، ولی

به "همه " نمی توان "همیشه" دروغ گفت!!!!

ناشناس

(قابل توجه همه مخصوصا ...)

پاکدامنی در اجتناب از پلیدی ها نیست ؛ که در نبودن تمنای گناه در دل است.

جرج برنارد شاو

(قابل توجه اونای که جا نماز آب می کشند)

انسان ابله کردار شرم آور خویش را وظیفه خود می خواند

شاو

(قابل توجه آدمایی که اطاعت بی چون وچرا می کنند)

ستاره بخت هیچکس شوم نیست ؛ این ما هستیم که آسمان را بد تعبیر می کنیم.

وداع با اسلحه ـ ارنست همینگوی

(قابل توجه نا امید ها و ناراحتا)

به عقیده کرم ،بسیار عجیب واحمقانه است که انسان کتابهایش را نمی خورد

رابین رانت تاگور

(قابل توجه اونایی که بقیه رو مسخره می کنند چون رفتارشون به نظر اونا عجیبه)

بی سوادی ریشه کن نشده ، بلکه بی سوادان توان خواندن یافته اند.

آلبرتو موراویا

(قابل توجه دانشجو ها و اساتید دانشگاه)

مشکل این نیست که چطور سالها را به زندگی خود بیفزاییم، مسئله این است که چطوربه سالهای خویش زندگی بیفزاییم.

متئو آرنولد

(قابل توجه همهههههههههههههههههههههه)

ورقها میان بازیکنان پخش شده و تنها کاری که می توانی انجام دهی این است که به بهترین نحو بازی کنی

مکبث ـ شکسپیر

(قابل توجه آدمای غرغرو)

در انتخابات دمکراتیک ، خیل مردم عادی مشتی بی کفایت را برای اداره حکومتی فاسد برمی گزینند.

تنگنا های بشری

(قابل توجه آدمای سیاسی بیکار)

آنانکه آزادی را فدای امنیت می کنند؛ نه لیاقت آزادی را دارند و نه لیاقت امنیت را.

بنیامین فرانکلین

(قابل توجه ترسو ها)

دمکراسی و آزادی به یک مفهوم نیستند، حق رأی، تنها این امکان را به افراد می دهد که میان خودکامگان یکی را برگزینند

شورا در باغ وحش ـ لوزاکا

(قابل توجه اونایی که خودشونو واسه انتخابات می کشند وخودشونو ... می دند)

 

 




کلمات کلیدی : جملات زیبا قابل توجه ...

دو بیتی

ارسال‌کننده : سعید و ...ش در : 88/7/9 1:48 عصر

بابا طاهر عریان

از آن روزی که ما را آفریدی                   به غیر از معصیت چیزی ندیدی

خداوندا به حق هشت وچارت                    ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی

ابوسعید ابوالخیر

درویشانند هر چه هست ایشانند    در صفه ی یار در صف پیشانند

خواهی که مس وجود زر گردانی     با ایشان باش کیمیا ایشانند

(قابل توجه اونایی که شبیه ما نیستن اما همه جا دیده می شن مخصوصا تو تلویزیون و دراویش رو نفی می کنند)

تا چند به گرد سر ایمان گردم     وقت است کز افعال پشیمان گردم

خاکم ز کلیسیا و آبم ز شراب     کافرتر از آنم که مسلمان گردم

حکیم عمر خیام

با این دو سه نادان که چنان می دانند     کز جهل که دانای جهان ایشانند

خر باش که آن سان ز خری چندانند    هر کو نه خر است کافرش می خوانند

(اینم ی نصیحت از خیام بود دیگه به من چه)

(در ثنای می و باده پرستی از زبان خیام به قلم ماکروسافت ورد)

گر باده به کوه بر دهی رقص کند    ناقص بود آنکه باده را نقص کند

هرگز نکنم ز باده من توبه از آنک    چیزی است که او تربیت شخص کند

 

گویند بهشت و حورعین خواهد بود    آنجا می ناب انگبین خواهد بود

گر ما می و معشوق پرستیم رواست   چون عاقبت کار همین خواهد بود

(ی نموره هم حرف سیاسکی)

ای صاحب فتوی زتو پرکارتریم       با این همه مستی زتو هشیارتریم

ماخون رزان خوریم وتو خون کسان    انصاف بده کدام خون خوارتریم

(زران = انگور ، خون رزان = شراب )

 

 




کلمات کلیدی : دوبیتی

سلام

ارسال‌کننده : سعید و ...ش در : 88/7/8 8:48 عصر

سلام دوستان

من تازه اومدم با ی عالمه حرف

شاید خیلی بلد نباشم که شاعرانه بگم اما می تونم خیلی از شعرا بگم

برای شروع از شیخ محمود شبستری که جزو شعرای مظلوم واقع شده ی  ایرانه

به نام آنکه جان را فکرت آموخت         حدیث دل به نور جان بر آفروخت

تا بعد ...




کلمات کلیدی : عشق، امید، زندگی نه زنده بودن، انقلاب آزادی 2 نفر بیا حرکته

کدهای جاوا وبلاگ

قالب وبلاگ

FreeCod Fall Hafez

کد بارش قلب